فــائـق رسـتــاقــی
‏۰۸ مارچ ۲۰۱۹‏



‎‏

فرودستی تاریخی زنان و رهائی آنان
(۲)

رهائی زنان از ستم، بخشی از رهائی جمعی ستمکشان است!

در جوامع طبقاتی ماقبل سرمایه داری زنان در حالت بی حقوقی کامل در چهار دیداری خانه زندانی بوده اند.  محرومیت از مزايای اجتماعی مردان، جدا افتادن از توليد اجتماعی و شرکت در امور اجتماعی بیرون از منزل، تسجیل تک همسری برای زنان و اعطای چند همسری برای مردان در قوانین، وابستگی کامل زن به شوهر و مردان خانواده، نشناختن حقوق زنان در قوانين عرفی، مذهبی و مدنی، محروم بودن از جایگاه برابر با مردان در میراث و گواهی دادن در چنين جوامعی و موارد مشابه دیگر... همه و همه از ستمکشی و بی حقوقی زنان حکایت دارند.
در جوامع طبقاتی و تحت سلطه ای مثل افغانستان کنونی ستمکشی و فرودستی زنان و اطاعت آنان از مردان از  منظر طبقات ارتجاعی و زن ستیز حاکم بنا بر الزامات حفظ قدرت اقتصادی و سیاسی، نورم و بهنجار پنداشته می شود، این طبقات و نیرو های سیاسی به شمول دولت، برای حفظ و تداوم وضع موجود و سرکوب زنان و بازتولید شرایط استمرار چنین سرکوب و استثمار زنان؛ دستگاه های روبنائی مثل مذاهب، مساجد، منابر، افکار ارتجاعی، قوانین و لوایح زن ستیز، ارگان های سرکوبگر قضائی و امنیتی، مردان خانواده، سنت های پوسیده و نیروی عادت را به خدمت می گیرند. وظیفۀ این نهاد ها و افکار و مذاهب و سنت ها در روبنا تولید و بازتولید این افکار و سنت ها در خدمت زیربنای اقتصادی چنین نظام های ستمگر و استبدادی زن ستیز است. بی جهت نبود که در کابل اشغالی پس از آتش زدن فرخنده در روز روشن در چند متری ارگ غلامان امریکای اشغالگر، ملا نیازی از منبر مسجد جامع وزیر اکبر خان به مصرف دولت، جنایت قتل و آتش زدن فرخنده این مومنۀ محجوبه را به اتهام واهی آتش زدن قرآن عرب، تحت نام دفاع از مقدس ترین مقدسات آشکارا و رسانه ای توجیه کرد.
استعمار از قرون پانزده و شانزدهم میلادی و بورژوازی امپریالیستی از بدو تولدش هم به طور مستقیم در کشور های سرمایه داری و هم در مستعمرات و نیمه مستعمرات مستقیم یا غیر مستقیم ضمن سرکوب خیزش خلق های دربند، از موقعیت بی حقوقی و سرکوب شدۀ زنان برده، خدمتکار و کارگر در اشکال کار اجباری بدون مزد، استثمار، پرداخت مزد کمتر از مردان، ترویج نیروی عادت و تداوم فرهنگ منسوخ پدرسالاری، برچیدن خدمات اجتماعی برای زنان، خصوصی سازی تولید و خدمات و سبکدوش ساختن زنان کارگر متشکل در اتحادیه های کارگری، استفاده از کارگران غیرقانونی با مزد کم، کالائی ساختن جسم و تن زنان و... بهره برده است.
امپریالیسم در کشور های تحت سلطه ای مثل افغانستان کنونی و یا در کشور های دیکر تحت سلطه در موقعیت نیمه مستعمراتی به پایگاه اجتماعی ای از نیرو های ارتجاعی طبقاتی و مدافعان فئودالیسم و قوانین ارتجاعی، مذاهب و دستگاه های مذهبی و قضائی، افکار منسوخ ارتجاعی و سنت های باطل مثل فرهنگ مذهبی و پدرسالاری ضرورت دارد. وظیفۀ یک چنین نهاد ها، قوانین و اندیشه های ارتجاعی در عین خدمت به ارتجاع حاکم بومی، برای بازتولید شرایط ستمکشی توده های خلق، فرودستی زنان، استمرار ستم مصاعف بر زنان تحت ستم برای حفظ سلطۀ مستقیم امپریالیسم و یا سیطرۀ سرمایۀ مالی آن است. از این رو، نفع امپریالیسم در حفظ وضعیت ابتر جاری، محرومیت زنان تحت ستم و به طور کلی ستمکشی توده ها، ایجاد تفرقۀ مذهبی ـ قومی و تقابل زنان با مردان است.
در طی این هژده سال دوران اشغال امپریالیستی کشور ما افغانستان توسط ارتش های اشغالگر امریکائی و ناتوئی دیده شد که اشغالگران برای ایجاد توهم در بین زنان افغان و قرار دادن زنان ناآگاه کشور ما در مقابل مردان؛ تعدادی از زنان عضو طبقات حاکمۀ فئودال ـ کمپرادور و مزدوران "مدنی" زن را که هستی و حیات و ممات شان را در وجود و حضور اشغالگرانۀ نیرو های قاتل و سرکوبگر امپریالیسم می بینند، به طویله های سنا و پارلمان، به ارگان های اجرائی، وزارت ها، ریاست ها، ولایت ها، به نیروی پولیس و ارتش فرستاده و از آنان نماد آزادی زن ساخته اند.
امپریالیست های اشغالگر  در کشور مستعمرۀ ما با فرستادن زنان معدودی به روی ستیژ های سخنرانی یا آوازخوانی و پردۀ رسانه های تصویری؛ با گماشتن زنان معینی به مقام های دولتی و یا غیردولتی به طور نمادین؛ با فرستادن این عروسک ها به سفر های خارجی، با اعطای مدال ها، تحایف و تقدیر نامه ها، با گرفتن عکس های یادگاری با این مزدوران زن و با به آغوش کشیدن برخی از این لُعبُتان برگزیدۀ استعمار در برابر چشم رسانه ها؛ این فکر غلط را در جامعه و در ذهنیت ناآگاه زنان و دختران حرمان کشیدۀ کشور ما ترویج و القاء می کنند که عاملی که زنان را به بند کشیده، صرفاٌ سنت های رایج در جامعه و مردان خانواده بوده اند. با بالا کشیدن این لعبتکان، امپریالیسم و زنان چندی در جمع مزدوران مدنی اشغالگران، در صدد بوده اند تا پیامی بفرستند که گویا در مواردی که این زنان سنت شکنی کرده و علیه استبداد مردسالارانۀ مردان سخت گیر خانوادۀ خود شوریده اند، به چنین دستآورد های شگرفی نائل آمده اند!؟
اما به رغم صحنه آرائی این انگشت شمار زنان بَـــزَک کردۀ عضو طبقات ارتجاعی و زنان مدنی خدمتگزار و برآورندۀ آمال و امیال پلید امپریالیسم اشغالگر، اکثریت زنان مربوط به طبقات و اقشار اجتماعی زحمتکش و تحت ستم کشور ما در همین نظام زن ستیز و در تحت سیطرۀ ظالمانۀ اشغالگران در بی حقوقی کامل به سر می برند، به انواع مختلف بر زنان و دختران کشور ما توسط طبقات حاکمه، امپریالیسم، مذهب و نهاد های مذهبی و قوانین زن ستیز مستعمراتی و فرهنگ پدرسالار ستم روا داشته شده و تداوم و تشدید یافته و باز هم می یابد.
به هر حال، آزادی واقعی و برابری زنان با مردان رسمیت یافته در قوانین موضوعه و دارای ضمانت اجرائی در عرصه های سياسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم در مراکز امپریالیستی و هم در کشور های تحت سلطۀ پیرامونی در گرو سرنگونی نظام سرمايه داری و برچیدن کلی سلطۀ استعماری امپریالیسم و طبقات و نیرو های سیاسی ارتجاعی حاکم در کشور های تحت سلطه است. سرنگونی نظام سرمايه داری و پيشروی به سوی جامعۀ فارغ از ستمگر و ستمکش، ارتجاع و استعمار خود نیازمند آزادی اجتماعی زنان است. آزادی همه جانبۀ زنان و کسب حقوق و امتیازات برابر با مردان، علاوه از شرکت فعال توده های ميليونی زنان، نیازمند سهم گیری نیمۀ دیگر نفوس یعنی مردان است. این اشتراک مساعی در نبرد برای برانداختن کلیت نظام کهنه و کلیه نهاد های زیربنائی و روبنائی سرکوبگر آن علیه زنان و مردان تحت ستم و هم چنان، در کارزار های مستمر بعدی علیه سنت های منسوخ، فرهنگ پدرسالار و نیروی عادت علیه زنان؛ ضرور است.
هر چند آزادی همه جانبۀ زنان از کانال رها سازی نیرو های مولد از زنجیر مناسبات کهنه و دست و پاگیر تولیدی و سلطۀ روبنای متناسب با آن، میسر است، اما این بدان معنی نیست که تا رسیدن به آن مأمول یعنی ایجاد جامعۀ نوین بری از ستم، استثمار، تبعیض و استعمار، مبارزه برای احقاق حقوق برابر با مردان در تمام عرصه ها و  حفظ دستآورد های تاکنونی مبارزاتی تعطیل شده و به فردا موکول شود و یا بدان به مثابۀ امری دارای ارزش ثانوی، نگریسته شود.
روز جهانی زن در حالی فرامی رسد که توده های تحت ستم به خصوص زنان ستمکش کشور ما در افغانستان مستعمره و تحت ستم، استثمار و تعدی امپریالیسم اشغالگر، طبقات حاکمه، دار و دستۀ مزدور خونریز و وحشی جهادی، طالبی و داعشی، نیرو های تبهکار وابسته به ارتجاع اسلامی و تکنوکرات های خودفروختۀ همکار اخوان و همه مورد حمایت امپریالیسم توأم با سیطرۀ اندیشه ها و ارزش های فرتوت ارتجاعی و نهاد های روبنائی خادم استعمار و ارتجاع؛ جان می کَنَند و مورد انواع ستمروائی قرار دارند. زنان کشور ما در حال حاضر نیم نفوس اند و رهائی آنان از شر این همه تجاوز، تعدی ستم، استثمار، سنگسار، ازدواج اجباری و در مجموع بی حقوق کامل، در گرو مبارزه و خود آنان نیمی از آن مبارزه برای حصول آزادی ملی، رهائی اجتماعی توده های خلق و پیشروی تاریخی به سوی افق تابناک دنیای نوین برای زنان و مردان برابر و توده های رنج و کار، است.